English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6160 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
paroli U دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
redoubled U افزودن دوبرابر کردن
redoubling U افزودن دوبرابر کردن
redoubles U افزودن دوبرابر کردن
redouble U افزودن دوبرابر کردن
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
increment U افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
increments U افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
doubly U دوبرابر
diploid U دوبرابر
twofold U دوبرابر
doubled U :دوبرابر کردن
d. wages U مزد دوبرابر
double U :دوبرابر کردن
doubled up U :دوبرابر کردن
reduplication U دوبرابر کردن
twice U دومرتبه دوبرابر
vellicate U دوبار دودفعه دو مرتبه دوبرابر
thereunto U بدان
wherunto U که بدان
thereto U بدان
thereto attached U پسوسته بدان
thereby U بدان وسیله
whereat U که بدان جهت که در انجا
according as چنانکه بدان سان که
paradoxically U بدان سان که باعقیده .....است
the question referred to above U موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
key-rings U حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-ring U حلقهای که بدان کلید می اویزند
poetic justice U کامیابی خوبان و شکست بدان
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
it was beneath my notice U مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
gate meeting U انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
he had no evidence to go upon U مدرکی نداشت که بدان متکی شود
omnim gatherum U مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
nose ring U حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
an accessible place U جایی که راه یافتن بدان ممکن است
plowhead U چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
hobby U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
hobbies U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
timberhead U انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
set the score U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
left shift U تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
indo iranian U وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
phonoscope U التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
over production U عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
mumpsimus U ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
cowlstaff U چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
go cart U چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
crankpin U قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
villain U برده
slaves U برده
slaving U برده
bondsman U برده
male salve U برده
slaved U برده
wrapt U برده
bondman U برده
serfs U برده
serf U برده
bondservant U برده
villains U برده
slave U برده
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
vives U یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
overwrought U کار برده
slave computer U کامپیوتر برده
allottee U سهم برده
slavery U برده داری
above U نام برده
mameluke U برده بنده
named U نام برده
slave merchant U برده فروش
slaver U تاجر برده
slaver U برده فروش
slaveholding U برده داری
slaveholding U مالکیت برده
slaveholder U صاحب برده
slaveholder U برده دار
slave trade U برده فروشی
conspicuious consumption U بکار برده شد
dealing in slaves U برده فروشی
abrogates U از میان برده
master slave U ارباب و برده
manumission U ازادی برده
abrogate U از میان برده
escaped slave U برده فراری
enslave U برده کردن
enslaved U برده کردن
enslaves U برده کردن
enslaving U برده کردن
echeloned displacement U تغییرموضع رده برده
setting free U ازاد کردن برده
bond servant U برده بدون مزدواجرت
manumission U ازاد کردن برده
named here under U نام برده درزیر
proslavery U طرفداری از برده فروشی
master slave system U سیستم ارباب و برده
above named U نام برده شده
emancipation U ازاد کردن برده
To emancipate a slave. U برده ای را آزاد کردن
rapt U برده شده مجذوب
slave mode U حالت پیرو یا برده
prize poem U شعری که جایزه برده است
echeloned displacement U تغییر مکان رده برده
lastmentioned U اخر از همه نام برده
adding U افزودن
append U افزودن
augments U افزودن
appended U افزودن
augmenting U افزودن
adds U افزودن
appending U افزودن
to eke out U افزودن
appends U افزودن
augment U افزودن
dynamize U افزودن
add U افزودن
eke out U افزودن به
to run rup U افزودن
accelerate U افزودن
accelerating U افزودن
accelerates U افزودن
accelerated U افزودن
eke U افزودن
imburse U افزودن
enhance U افزودن
Inc U افزودن
append U افزودن
subjoin U افزودن
subjoin U افزودن
increases U افزودن
increased U افزودن
increase U افزودن
potentize U افزودن
enhanced U افزودن
enhances U افزودن
put on U افزودن
add U افزودن
enhancing U افزودن
aggrandize U افزودن
aggrandise U افزودن
aggrade U افزودن
adject U افزودن به
augmented U افزودن
holandric U منحصرا از طرف پدر ارث برده
This letter has been tampered with . U در این نامه دست برده شده
amplified U افزودن بالابردن
amplifies U افزودن بالابردن
amplify U افزودن بالابردن
plus U افزودن به مثبت
stocked U به موجودی افزودن
amplifying U افزودن بالابردن
to pay back U برگرداندن افزودن
stock U به موجودی افزودن
preponderate U چربیدن بر افزودن
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> U کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
love set U بازنده محض بدون حتی یک گیم برده
His name is never mentioned anywhere . U اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
he took her in to dinner U انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
truck trailer U ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
My legs fell asleep [are numb] . U ساق پاهایم خوابشان برده [سر شده اند] .
apperceive U بمعلومات خود افزودن
toincrease any one's salary U مواجب کسیرا افزودن
accrete U بهم افزودن یا چسبانیدن
resurfaces U لایهی جدید افزودن
toincrease any one's salary U برحقوق کسی افزودن
imp U غرس کردن افزودن
imps U غرس کردن افزودن
bundle U افزودن نرم افزار
bundles U افزودن نرم افزار
bundling U افزودن نرم افزار
volumes U کتاب برحجم افزودن
volume U کتاب برحجم افزودن
adjoins U افزودن متصل شدن
adjoined U افزودن متصل شدن
adjoin U افزودن متصل شدن
throwin U مشارکت کردن افزودن بر
to fan the flame U برشدت چیزی افزودن
resurfaced U لایهی جدید افزودن
resurface U لایهی جدید افزودن
increase U افزودن ترقی دادن
increased U افزودن ترقی دادن
settings U افزودن به وقت بازی
setting U افزودن به وقت بازی
increases U افزودن ترقی دادن
peregrin falcon U یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
Manx U وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
Recent search history Forum search
1The system has been solved by a coupled Poisson– Neumann algorithm. The resolution method consists of the linearization of the transport equations by the finite difference method. The actual version u
1Magnetometric methods
2single gas
1چوپان
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
3It is acidic and its concentration is in continual flux as a result of its utilization by aquatic plants in photosynthesis and release in respiration of aquatic organisms.
0نقد و نظر آزاد ولی دشنام و فحش ممنوع: دوستان عزیز بویژه عدالت خواهان جنبش روشنایی اولا خوشحالم که همه مردم حق و باطل را بخوبی تشخیص دادند و دوما خوشحالم که حداقل خوبان و بدان از هم تمیز شدند و دیگر هر
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com